شناسهٔ خبر: 39322 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

«مجمع الجزایر اوریون» از کتابفروشی‌ها سر برآورد

رمان «مجمع الجزایر اوریون» نوشته رویا دستغیب توسط نشر افق منتشر و راهی بازار نشر شد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ رمان «مجمع الجزایر اوریون» نوشته رویا دستغیب به تازگی در قالب یکی از آثار داستانی نشر افق منتشر و راهی کتابفروشی‌ها شده است. این کتاب به عنوان صد و سیزدهمین رمان مجموعه « ادبیات امروز» این ناشر به چاپ رسیده است.

رمان «مجمع الجزایر اوریون» در فضایی سوررئالیستی نوشته شده و مرزهای مکان و زمان در آن شکسته می‌شود. فضای داستان این کتاب به صورتی لغزنده بین واقعیت و رویا در نوسان است. به این ترتیب گذشته شخصیت‌های این رمان، از زندگی در حال حاضرشان سر بر می آورد.

رویا دستغیب نویسنده این کتاب طی سال‌های گذشته، در حوزه‌های فلسفه معاصر، نقد ادبی و مقاله نویسی در نشریات و مطبوعات اشتغال داشته است. او در رمان «مجمع الجزایر اوریون» سرزمینی میان هست و نیست و بود و نبود خلق کرده است.

در خلاصه رمان «مجمع الجزایر اوریون» می‌‌خوانیم:

«بازی این طور شروع می‌شود که ما در فکرمان برای هر علامت یک معنی می‌سازیم. هر چند تا علامت هم یک جمله را تشکیل می‌دهند که آن جمله به ما می گوید در روز چه کاری باید انجام بدهیم. ما نمی توانیم دستور را نادیده بگیریم، این قانون بازی است.

این رمان در ۳۵ فصل نوشته شده است.

در قسمتی از این کتاب می خوانیم:

از پشت باریک و بلند با صدایی گرفته می گوید: «شما اشتباه می کنید. او هنوز بالای صخره ایستاده و منتظر من است.»

از پشت سوراخ های چشم های نقاب نگاهی عمیق به دختر سردبیر می اندازد. دختر با فریاد کوتاهی عقب می رود و نقاب می شکند و صورت رنجور مسافر بیرون می افتد. نقاب در میان شکل های دیگر به کمد چسبیده است. به کنار مسافر می آیم و تن لرزان او را در آغوش می گیرم. سر دختر سردبیر فریاد می زنم از اینجا برو و هرگز برنگرد، اما فقط ذرات گلویم بدون صدا به ارتعاش در می آیند. مسافر از آغوش من بیرون می آید و با چهره ای آرام رو به دختر سردبیر با لحنی محکم و شمرده می گوید: «شاید او هم نمی خواهد نه من و نه شما را ببیند. سماجت و پیگیری شما برای پیدا کردن او برایم عجیب است. چیزی ساختگی و نمایشی در آن هست که دلم را به هم می زند. فکر می کنم شما نه دنبال او بلکه قصدتان حضور مداوم در زندگی من است، به بهانه غیبت دختر راهنما. شاید هم دست در دست هم دارید.»

و بعد ساکت و بی انرژی روی صندلی می نشیند. دختر سردبیر رو به پنجره و با صدای لرزان، انگار حرف های مسافر را نشنیده، می گوید: «اگر جایی گیر افتاده و کمک بخواهد چه؟ شاید هم مرده باشد.»...

این کتاب با ۲۲۴ صفحه، شمارگان هزار و ۱۰۰ نسخه و قیمت ۱۲۰ هزار ریال منتشر شده است.

نظرات مخاطبان 0 1

  • ۱۳۹۴-۰۷-۲۹ ۱۷:۵۸سعید 0 0

    این کتاب را طی دو روز مطالع کردم، بسیار جذاب پر محتوا و بی نظیر بود .
                                

نظر شما